سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به عمار پسر یاسر فرمود ، چون گفتگوى او را با مغیره پسر شعبه شنود . ] عمار او را واگذار ، چه او چیزى از دین بر نگرفته جز آنچه آدمى را به دنیا نزدیک کردن تواند ، و به عمد خود را به شبهه‏ها در افکنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 89 مرداد 26 , ساعت 7:0 عصر
    مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت.
    خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود.
    مسافر فریاد زد:
    هی،خانه ات آتش گرفته است!
    مرد جواب داد : میدانم.
    مسافر گفت: پس چرا بیرون نمی آیی؟
    مرد گفت:آخر بیرون باران می آید
    . مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی، سینه پهلو میکنی.

    زائوچی در مورد این داستان می گوید : خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ